کلاس دوشنبه

گردان حضرت زهرا(س)

کلاس دوشنبه

گردان حضرت زهرا(س)

تکلیف،،،

چهارشنبه, ۲۶ فروردين ۱۳۹۴، ۰۳:۵۲ ب.ظ

یا فاطر .....

با سلام به طبیب دواری های عزیز، تکلیف این هفته به قرار زیر می باشد : 

1. از هرکدام از سوره های مبارکه  "ماعون ، همزه ، زلزال " حداقل 7 گزاره بنویسید و در قسمت نظرات این پست درج نمایید. سعی شود گزاره ها حاصل ترکیب 2 یا چند واژه یا آیه از آن سوره باشد.

2.از هرکدام از سه سوره فوق معنی 3 واژه به عربی و فارسی حفظ شود .

برای درج تکلیف حداکثر تا ساعت 23 روز یکشنبه ٣٠ فروردین ماه فرصت دارید.

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۴/۰۱/۲۶
طبیب دوار3

نظرات  (۲۴)

۳۱ فروردين ۹۴ ، ۱۰:۱۴ فاطمه محمدهاشم
سوره ی مبارکه زلزال
1-ثقل زمین بدن انسان ها و ثقل انسان اعمال اوست.
2-انسان ها از روبرویی با  قیامت جه می خورند.
3-همانطور که باز گویی اخبار توسط زمین خارج از اراده ی اوست؛آشکار شدن نهان انسان نیز خارج از خواست اوست.
4-در این آشکاری زمین نیز شهادت می دهد.
5-در حقیقت انسان از آشکار شدن چیزهایی در وجود خود که تا آن روز از آن آگاه نبوده جا میخورد.
6-بعد از اتمام روز حساب چیزی جز اعمال انسان منتظر او نخواهد بود.

بسم الله الرحمن الرحیم

زمین لرزانده میشود خودش نمیلرزد .

زمین زلزله ای خاص دارد ( ها )

زمین دارای ثقل هایی است .

انسان می پرسد چه شده است ( شاید هر انسانی در این سوال حالت خاصی دارد تعجب ، ترس یا حتی در دل با زمین)

زمین برای خدا دارای شخصیت است .

زمین دارای وحی است .

زمین برای خروج ثقل ها و بروز اخبارش منتظر وحی است .

در این روز مردم عین عمل را می بینند .

هر کس ذره ای خیر انجام دهد عین عمل را می بیند .

هر کس ذره ای شر انجام دهد عین عمل را می بیند .

1.آیه میخواهد به چیزی توجه  کنیم ( استفهامی )

2. خدا میخواهد مکذب دین را آشکار کند

3. کسی که یتیم را دع میکند مکذب دین است

4.دع یتیم مخالف دین است

5. مکذب دین نه تنها یتیم را دستگیری نمیکند بلکه او را دع میکندحتی او را محترمانه رد نمیکند

6. او برای طعام مسکین نیز تشویق نمیکند

7. او نه تنها اسباب حرکت و نشاط مشکین را فراهم نمی کند براین کار تشویق هم نمیکند

8. عدم تشویق وی به این دلیل است که آن ها را دون شان میداند

9. اسباب حرکت باید آنگونه که او میخواهد باشد (آنچه برای او ضرورت دارد و طبق ذائقه اوست)

10. مشکل مکذبین در نماز آنهاست

11. خداوند آنها را مورد نفرین  قرار داده است

12. آنها در نماز نیز دچار سهو میشوند

13. دین دارای بعد فردی و اجتماعی اس

14. سهو در نماز به مشکل در بعد اجتماعی نیز می انجامد

15. این افراد در نماز دچار ریا میشوند

16.این افراد به توجه نیاز دارند به همین دلیل دچار ریا میشوند

 


بسم الله الرحمن الرحیم


 


همزه لمزه صفت بسیار زشتی است و خدا همز و لمز کننده را مورد نفرین خداست .


خداوند همز و لمز کننده را  مرفی میکند .


او کسی است به گردآوری مال پرداخته است .


او خود را سرگرم جمع آوری و شمارش مال کرده است .


پندار غلطی دارد که جمع آوری مال باعث جاودانگی او می شود .


جاودانگی بوسیله مال غیر ممکن است .


خداوند در مورد او نبذ را به کار برده است زیرا او غنی است و هیچ نیازی به این فرد ندارد ( او را که دیگران ر ا بی ارزش شمرده بی ارزش می شمارد )


او در حطمه انداخته می شود چون قبلا دل مردم را شکسته است .


حطمه آتشی است که به دلها سر می کشد چون او از قبل دل مردم را شکسته است .


قطعا همز و لمز کننده مال اندوز است چون خدا او را این گونه معرفی می کند


او دیگران را تحقیر کرده به همین دلیل نبذ میشود


هر کس هر آنچه را جمع آوری کند که فکر کند در آن سرآمد است و خود را برتر از دیگران بداند به تحقیر دیگران بپردازد همز و لمز کننده است


خدا آتش حطمه را نار الله معرفی میکند چون غیور است و نسبت به بندگان خود غیرت دارد


حطمه شانیت را می کاهد همانطور که همز و لمز کننده شان همز و لمز شونده را می کاهد .


همز و لمز کننده بر دل همز و لمز شونده تفوق میابد و حال حطمه بر دل او تفوق میابد .


۳۰ فروردين ۹۴ ، ۲۳:۴۹ عاطفه جنت علیپور

یا نورالنور

سوره ماعون:

1-      به نظر می رسد در اول سوره توجه انسان را به قضیه ای جلب می کند که شاید خیلی برایشان مطرح نبوده است.

2-      سوره توجه مخاطب را به تکذیب کننده ی دین جلب می کند (مسئله ای فوق العاده مهم)

3-      در درجه اول مکذب دین را کسی می داند که یتیم ها را تحقیر کرده و از خود می راند.

4-      نه تنها کسی که به مسکین غذا نمی دهد؛ بلکه حتی فردی که به این مهم بقیه را هم تحریک و تشویق نمی کند هم جزو مکذبین دین شمرده شده است.

5-      به نظر می رسد که با خواندن سه آیه ی قبل این تصور به کسانی دست دهد که مؤمنین هیچگاه جزو گروه مکذبین قرار نخواهند گرفت ولی در این آیه خدا اعلام می کند که وای بر نمازگزارانی که انتظار نمی رود ولی مشمول مکذبین قرار می گیرند.

6-      چگونه می شود کسی نماز بخواند ولی مکذب دین شود؟ در سه آیه ی آخر توضیح داده و گفته که سهو در نماز و سبک شمردن آن نهایتا انسان را در معرض تکذیب دین قرار می دهد و همچنین است ریا.

7-      خداوند به نمازگزاران هشدار داده است به نوعی که حواستان باشد اگر خودتان قادر به انجام کار خیری نیستید حداقل جزو یمنعون الماعون و کسانی که مانع خیررسانی به دیگران می شوند هم نباشید (سنگ جلوی انجام شدن کار خیر نیندازید)

سوره همزه:

1-      سوره با نفرین شروع شده و خدا برکسانی که در پی عیبجویی و غیبت از دیگرانند لعنت فرستاده و وای گفته است.

2-      انسانی که به جمع آوری مال می پردازد و آن را سببی مستقل در جاودانگی خود می داند، پس با خیالی آسوده به کار دیگران پرداخته به تمسخر و غیبت دیگران رو می آورد.

3-      خداوند به شدت تفکر مستقل بودن مال در جاودانگی را رد کرده "کلا" و آن را پوچ می انگارد.

4-      عاقبت غیبت و تسمخر چیزی جز حطمه نیست؛ حطمه ای که شخص غیبت کننده حتی تصور آن را ندارد.

5-      عذاب غیبت کننده حطمه است یعنی آتشی که می سوزاند و زبانه می کشد و بسیار دردناک است همانند دلی را که با تمسخر خود آزرده و به درد آورده است، و در واقع عذاب با عمل تناسب دارد.

6-      تاکید خداوند بر توصیف عذاب اخروی غیبت و تمسخر تلاشی است برای فهماندن این حقیقت برای انسان ها که زشتی این گناه و عوارض آن تا چه اندازه وحشتناک است.

7-      همزو لمز به نوعی فلق آتش سوزی دل است.

سوره زلزال:

1-      زمانی وجود دارد که زلزله ای اتفاق می افتد و آن قطعی است.

2-      ثقل هایی برای زمین وجود دارد که با زلزله خارج خواهند شد.

3-      با زلزله انسان ها به خودشان می آیند که چه اتفاقی در حال وقوع است و در واقع زلزله ان ها را دگرگون می کند.

4-      با وحی و اجازه ی خداوند به زمین، زمین دارای حیثیتی از نوع بازگوکننده ی خبر می شود.

5-      هرگاه انسان مفهوم "شتی" را دریابد، در انجام هر کاری دقت می کند چراکه می داندهر کاری هرچند جزئی باعث سوق فرد به بهشت یا جهنم می شود و می فهمد که هیچ عملی خنثی نیست.

6-      انسان باید به این بلوغ برسد که قبل از وقوع زلزله خود دگرگون شود، تا با آمادگی بیشتری با زلزله ی اصلی روبرو شود.

7-      تلاش برای داشتن اعمال درست در مقیاس مثقال از درصد تخریب ها در زلزله ای که وقوع آن حتمی است خواهد کاست.

والسلام

۳۰ فروردين ۹۴ ، ۲۳:۰۰ سمیه کجااسلان

1: آتش شکننده (حطمه)

2: شعلور

3: قلب ها را می سوزاند

4: در بر گیرنده

5: در ستون ها ی کشیده شده

۳۰ فروردين ۹۴ ، ۲۲:۵۸ سمیه کجااسلان

سوره مبارکه همزه:

آیه 1: خداوند بر کسی که بسیار عیب جویی میکند نفرین میکند.

آیه 1: طعنه دیگران یا خود انسان، میل او را به زندگی کم می کند.

آیه 1،2،3: کسی که اخلاق عیب جویی و طعنه زدن را دارد مال دنیل را جمع میکند و آنها را حی می شمارد. و فکر میکند مالش او را جاودانه میکند.

آیه 2،3: انسان اگر زیاد و دارایی هایش فکر کند و فکر کند که این دارایی او را جاویدان میکند، بعد ها دچار همزه و لمز می شود.

آیه 4: "کلا" نه هرگز، این چنین نیست ، همه پول، مال، فرزند ، زیبایی، علم و سلامت مال خدا است. اگر فکر می کنید این چیز ها شما را جاویدانه میکند ، نمی کند!!! این نعمت ها برای امتحان تو است. یک روز خدا حتما همه این چیز هارا ازت می گیرد.

آیه های 4،5،6،7،8،9: خداوند از این صفت عیب جویی و خود پسندی این قدر تنفر داشته است که برای مجازات روی آتش َشکننده خیلی تاکید کرده است.

آیه 1،4،6: هروقت انسان دیگران را همز و لمز می کند و قلب دیگران را می شکند، تا هر وقت قلبش شکسته ناراحتی اش را به یاد آورد آتش خداوند شعلور میشود.

آیه 4،5،6،7،8: ویژگی های آتش جهنم که خداوند برای همز و لمز کننده

بسم الله الرحمن الرحیم
سوره ماعون 
آیه1،2:هرکس یتیم را براند دین را تکذیب کرده است
آیة1،3:هر کس دیگران را برای غذا دادن به مسکین تشویق نکند دین را تکذیب کرده است
آیه2،4:نماز گزار باید یتیم را تحقیر نکند
آیه3،4:نماز گزار باید دیگران را برای غذا دادن به مسکین تشویق کند
آیه4،5:کسی که از نمازش غافل شود نماز هایش مورد قبول نخواهد بود
آیة4،6:کسی که در نماز ریا میکند نمازش مورد قبول نخواهد بود
آیة4،7:کسی که از خیر رسانی به دیگران جلوگیری می کند نمازش مورد قبول نخواهد بود
آیه1،5،6،7:کسانی که از نمازشان غافلند و در آن ریا میکنند و از خیر رسانی به دیگران جلوگیری می کنند از تکذیب کنندگان دین هستند.
سوره همزه
آیه1،4:کسی که همز ولمز می کند در آتش انداخته می شود
آیه2و4:جایگاه کسی که مالش را جمع میکند وانفاق نمی کند آتش است.
آیه3،2:کسی که مالش را جمع کرده و انفاق نمیکند فکر می کند که این مال او راجاودانه خواهد کرد ولی این طور نیست.
آیه 6،7:آتش شعله ور قلب ها را می سوزاند
سوره زلزال
آیه1،3:انسان از لرزیدن زمین هنگام قیامت و حدوث معاد به دلیل اینکه علم به آن ندارد، تعجب می کند
آیه1،4:روزی که زمین به زلزله در بیاید(قیامت)اخباری که روی آن اتفاق افتاده فاش خواهد شد
آیه4،6:هنگامی که انسان ها اعمال خود را حاضر میبینند از آن تعجب میکنند
آیه7،8:در روز معاد ترازوی عدالت برقرار شده و خیر و شر انسان ها هرچند به میزان کم سنجیده میشود
آیه4،5:بر اساس وحی خداوند، زمین اخبار انسان ها را بازگو میکند

سوره ی مبارکه ی ماعون

1 . با توجه به اینکه آیه ی اول با حالت استفهام شروع شده انگار میخواهد حول محور چنین شخصی که کذب دین میکند صحبت کند و باید چنین شخصی شناخته شود .

2 . تشخیص مکذب یا مصدق دین بودن با رفتاری که وی با ضعیفان دارد مشخص میشود .

3 . کذب یا صدق دین توسط کسی در رفتار شخص پیدا میشود .

4 . کسی که دو رویی در دین دارد تا آنجا پیش میرود که اگر شخص بی مدافعی را ببیند که سرپرستی ندارد از خود میراند در حالی که همین شخص ممکن است به افرادی که فکر میکند به دردش میخورند کمک کند .

5 . سهو از نماز زمینه ی بروز صفاتی دیگر را در شخص مهیا میکند .

6 . در آیات 4، 5،6،7  با توجه به اینکه عمل فردی است ولی فعل به صورت جمع آمده  یعنی تک تک افرادی که ویژگی هایی را دارا هستند که مشمول ویل میشوند به صورت گروهی درمی آیند که به جامعه آسیب بزرگی میزنند و دین را از مسیر حقیقی اش منحرف میکنند و به تبع آن قوانین دین در جامعه اجرا نخواهد شد .

7 . کسانی که ریا میکنند به صفتی مبتلا شده اند که زمینه ی بروز صفتی بلکه بدتر را در خود پرورش میدهند .

8 . کسانی که به دورویی مبتلا شده اند حتی اگر کار خوبی انجام دهند فقط در جهتی است که برایشان سود دنیوی داشته باشد در غیر این صورت نه تنها هیچ کار مثبت و سازنده ای برای جامعه انجام نمیدهند بلکه دیگران را هم از این کار منع میکنند .

9 . اگر نماز که نماد بندگی انسان است توسط هرشخص ان طور که دین گفته به پا داشته شود زمینه ی پیاده شدن قوانین دین میشود .

10 . اگر تک تک انسان ها بعد فردی نمازشان اصلاح شود جامعه که بعد اجتماعی است اصلاح میشود پس در صو رتی جامعه ی اسلامی شکل میگیرد که نمازگزاران آنگونه که دین گفته نماز به پا دارند .

11 . در کل مشکلات اجتماعی به دلیل نماز خواندن بعضی از نمازگزاران است .

 

سوره ی مبارکه ی همزه

 

1 . ریشه ی همز و لمز در گمانی است که شخص نسبت به مالی که جمع کرده و آن را جاودانه میپندارد است .

2 . کارهایی که شخص میکند سبب میشود از چشم دیگگران بیافتد و این به گونه ای است که فرد خود  را میشکند .

3 . وقتی شخصی مورد همز و لمز قرار میگیرد وجودش آتش میگیرد و این آتش به صورت شدیدتر دامن شخص همز و لمز کننده را میگیرد .

4 . با دقت در نار الله متوجه میشویم که همان طور که قلب مخصوص خداست آتش زدن این دل توسط خدا صورت میگیرد .

5 . با توجه به اینکه مال به صورت مفرد آمده میخواهد بگوید که این مال از جانب خدا هیچ پشتیبانی ندارد و خیلی ناچیز است .

6 . با توجه به اینکه مال به صورت نکره آمده خواسته تا طیف وسیعی از مصداق هایش را بیان کند .

7 . عذاب خداوند از نوع آتش و سوزاندن است پس این عذاب در نتیجه ی سوزاندن و آتش زدن دل های کسانی است که مورد همز و لمز قرار گرفته اند.

به نام خدا
سوره ماعون:
1-سوال از دیده شدن فردی با سه ویژگی تکذیب دین، دع یتیم و تشویق نکردن دیگران به طعام مسکین.
2-با شناختن ویژگی های مکذب دین می توان او را رویت کرد.
3-یتیم نوازی و طعام مسکین از برنامه های دین است که مکذب دین با عدم انجام دادن این موارد دین را تکذیب می کند.
4-نمازگزارانی وجود دارند که به دلیل سهو در نماز و درست به جا نیاوردن آن ویژگی های خوبی که قرار است در نتیجه ی نماز به دست آید کسب نکرده اند که یکی از آن ها احسان و خیر رساندن به دیگران است.
5-وقتی کسی برای حفظ ظاهر نماز بخواند نمازی که باید او را از فحشا دور کند و آثار مثبتی روی او داشته باشد نه تنها هیچ آثار مثبتی ندارد بلکه باعث ریاکاری در فرد می شود.
6-در واقع چنین کسی فردی است که از دین فقط نماز خواندن و آن هم برای حفظ ظاهر متوجه شده و اصل دین را نمی داند پس گویی دچار نوعی تکذیب در اصل دین شده است.
7- پس فرد نمازگزار ریاکار با فرد مکذب دین یکی است در واقع مکذب در دین فردی است که اعمال فردی را فقط برای ظاهر سازی انجام می دهد و به اعمال اجتماعی مثل یتیم نوازی طعام مسکین و احسان و نیکی اهمیتی نمی دهد.

سوره همزه:
1-هرکس ویژگی جمع مال و پنداشتن ایجاد بقا توسط مال را داشته باشد بدون شک دچار عقوبتی دردناک می شود که نسبت به آن هشدار داده شده است.
2-لازمه ی عیب جویی کردن و طعنه زدن مبرا دانستن خود از آن عیب است.
3-فرد عیب جو دچار نوعی خود بزرگ بینی است.
4-چنین شخصی چون خود مشغول جمع مال است شاید عیب دیگران را در عدم اهمیت به جمع مال می داند یعنی چیزی را عیب می داند که در واقع عیب نیست و دچار اشتباهی بزرگ شده است.
5-آتش خشم خدا به دلیل پندار غلط فرد از چیزی که او را جاودانه می کند است.
6-این آتش قلب فرد همز و لمز کننده را می سوزاند چرا که از درون قلبش به دلیل اعتقاد غلطش سرچشمه می گیرد.
7-هولناکی حطمه نشان دهنده ی عمق انحراف قلبی فرد همز و لمز کننده است که باعث سوزانده شدن قلب او می شود.

سوره زلزال:
1- با به لرزه افتادن زمین انسان دچار اضطراب می شود و بی خبر از همه جا می پرسد چه شده است؟
2- به لرزه افتادن زمین باعث بروز و ظهور اتفاقاتی می شود که بر زمین گذشته.
3-و این ماموریتی است که خداوند به عهده زمین قرار داده است.
4-زمین مامور خدا بوده که در طول عمر خود هر آنمچه به رویش اتفاق افتاده است ثبت و ضبط کند تا روزی آن ها را گزارش کند.
5-دیدن اعمال، حکایت از واقعی بودن گزارش زمین دارد یعنی این اعمال گویی دوباره اتفاق می افتد و انسان آن ها را می بیند.
6-زمین به گونه ای اعمال را ثبت و ضبط کرده که ذره ذره آن محسوب می شود و کسی قادر به انکار آن نیست.
7-پس اعمال انسان چه خوب و چه بد آثاری روی زمین به جا می گذارند که این آثار در آن روز گویی دوباره اتفاق می افتد تا انسان ها آن ها را ببینند.
۳۰ فروردين ۹۴ ، ۲۲:۰۵ فائزه محمدهاشم
سوره مبارکه زلزال
1-وجود فعل زلزلت و زلزالها که از یک ریشه هستن انگار داردند تأکید می کنند به شدت لرزش
2-وجود کلمه اذا بر سر آیه نشان از حتمی بودن ماجرا دارد اینکه این اتفاق وقوعش حتمی است
3-زمین لرزانده می شود توجه مون رو داره جلب می کنه بر اینکه یکی موجب لرزش می شود
4-زمین به واسطه زلزله ثقل هایش را خارج می کند انگار زلزله (لرزش مهیب)موجب می شود گنج ها به بیرون ریخته شوند (اصطلاحی که به ذهنم رسید انگار اینکه آدم هرچی داره رو می کنه) بیشتر این مسئله رو حس کردم که انسان رو جای زمین بگذارم که به واسطه یه رخداد مهیب هرچی خوبی داره اونو آشکار و عیان کنه (یاد حرف استاد در رابطه با واریز و برداشت حساب افتادم اینکه هر کار خوبی که می کنیم مثل اینه که به حسابمون پول واریز شده و به واسطه کار بد از حسابمون برداشت شده انگار کار بد ثقل و سنگینی نداره)
5-این زلزله باعث به وجود آمدن سوال در اذهان میشه اینکه چه اتفاقی باعث این زلزله شده است
6-لرزش زمین بر روی انسان هم اثر گذاشته و او را به سوال وا می دارد؛ ولی زمین تنها بعد از وحی خداوند اجازه پاسخگویی می یابد حضور خداوند در تمامی این وقایع پررنگ حس می شود
7-در آن روز مردم خارج میشوند به صورت پراکنده تا اعمالشان را ببینند اینجور به نظر می رسه شدت این زلزله مهیب به گونه ای است که انسان هم اثقالش رو بیرون می ریزه و حتی کوچکترین عملش که ذره المثقال بوده رو هم درک می کنه
8-باز هم وجود کلمه رب در این سوره این مسئله رو یادآور میشود که در فضای این سوره خداوند به واسطه رب بودنش با کمک زلزله به رفع نقص بندگانش و سوق اونها به سمت کمال عمل می کند.
9-فضای سوره با تأکید بر روی دو آیه آخر بسیار شبیه توصیفاتی است که از قیامت شنیده ایم ولی با توجه به آیه دوم فضای ظهور حضرت قائم (عج الله) خیلی پررنگ میشه چون اگر به ثقل به عنوان گنج نگاه کنیم در روز قیامت بیرون ریختن گنج های زمین انگار موضوعیتی ندارد ولی در روزگار ظهور خداوند نعمت را به تمام اهل زمین تمام می کند و همه نعمات خداوند بروز ظاهری دارند البته شاید توجه به این نکته خالی از لطف نباشد که شاید دلیل همه ی اینها زلزله ای باشد که در درون انسان ها به واسطه ظهور حضرت خاتم رخ داده که عقل ها کامل شده و انسان خیر و از شر تشخیص میدن و خودشون باعث این بروزات می شوند.
۳۰ فروردين ۹۴ ، ۲۱:۳۸ فائزه محمدهاشم
سوره مبارکه همزه
1-برخورد شدید با همز و لمز کننده از طرف خداوند با آوردن کلمه ویل (جلب توجه، هشدار، اعلان خطر)
2-در آیه دوم به تشریح همز و لمزکننده پرداخته است کسی که مال دنیا را گرد می آورد (انسانی که حب دنیا دارد مال اندوزی به عنوان نشانه ای از حب دنیا)
3-پس نتیجه می توان گرفت انسان عیب جو دنیا دوست است 
4-انسان دنیادوست فکر می کند در دنیا جاودانه است چون نگاهی به آخرت ندارد و حس می کند دنیا ابدی است ترسی از عاقبت کار زشت خود که در این سوره محوریت عیب جویی از دیگران است ندارد
5-حس کردم منظور از مالش در آیه سوم دارایی و حس استغنا در برابر کسی است که عیب او را گرفته است مثلاً اگر گفته عیب فلان شخص آن است که دروغگو است خودش را در برابر او راستگو فرض کرده حال آنکه بر فرض محال هم که این مسئله درست باشد چه بسا این مال (راستگویی) تا ابد برای اون نیست و شاید به واسطه همز و لمز اط او گرفته شود پس جاودانه نیست
6-وجود واژه کلا بر سر آیه چهارم تأکید بر محال بودن جاودانگی می کند
در آیه چهارم و آیه پنجم محوریت بر روی نشان دادن وحشتناکی آتش شکننده یعنی حطمه احساس می شود... یعنی خداوند میخواهد عمق عذاب آور بودن این آتش حس شود
7-در آیه ششم برای جا افتادن معنای حطمه تلاش می شود... آتش خداوند: حس کردم که منظور از آتش خداوند بزرگی و سختی این آتش است که همواره شعله ور است خاموشی ناپذیر است
8-تا آخر سوره دارد در رابطه با خصوصیت این آتش صحبت می کند تا کاملاً برای عیبجو جابیفتد که چه چیز در انتظار اوست 
9-از معنایهمان آتشی که قلب ها را می سوزاند اینجور در کردم که انسان عیب جو به واسطه همز و لمز قلب کسی را که او را مورد عیبجویی قرار داده می سوزاند بنابراین به تلافی این کار خداوند هم با حطمه قلب او را می سوزاند که چون این نارالله است سوزانندگی بسیار بزرگ و سختی خواهد بود
10-انگار عیب جویی مانند آتشی است که اول قلب عیب جو را سوزانده بعد به واسطه شدتش او را در بر گرفته و در او ریشه می دواند
الهی العفو
۳۰ فروردين ۹۴ ، ۱۹:۵۸ سمیه کجااسلان

سوره مبارکه زلزال

آیه 7و8:نشان میدهد حساب و کتاب روز قیامت خیلی سخت است چون خداوند حتی ذره ها را هم حساب میکند.


آیه 7:ذره ای از کار خیر در قیامت برای انسان کارگشا می باشد، پس انسان ذره ذره اعمالش را کوچک نشمارد.


آیه 2:ثقل هایی که زمین در روز قیامت خارج می کند میتواند معادن، اجساد مردگان در طول تاریخ واعمال ثبت شده ای که زمین در طول تاریخ از انسان داشته  باشد.


آیه 2: خود وحی هم میتواند باعث خارج کردن ثقل های زمین باشد.


آیه 2و 6 :همانطور که زمین ثقل هایش را خارج میکند انسان نیز حقیقت اعمال انسان نیز ظاهر میشود.


آیه 3و6:در هنگام وقوع زلزله همه مردم از خانه های خود به صورت پراکنده خارج می شود وهمه اعمال خود را در ذهن مرور میکند واگر زنده بماند برای  زندگی آینده محکم کاری میکند.


آیه 6و7: همانطور که انسان قبل از وقوع زلزله خانه محکمی بسازدآسیبی به او نمیرسد ، اگراعمالش خیر باشد در زمانی که حقیقت اعمالش برای او روشن می شود موجب حفاظت و آرامش می شود.

۳۰ فروردين ۹۴ ، ۱۸:۱۱ سمیه کجااسلان
آیه3 سوره ای مبارکه بقره

سوره مبارکه زلزال

1-        آیات 1و 2 : هنگامی که زمین لرزانده شود . (فعل مجهول است ) جالب است که لرزش زمین از قبل در وجود و ماهیت زمین وجود داشته است . (زلزالها)

2-        ثقل به معنی سنگینی است و بار مثبت دارد . اما من فکر میکنم با توجه به اینکه با خارج شدن این اثقال و نتیجه گیری دو آیه آخر که انسان اعمال خیر و شر خود را می بیند بار مثبت و منفی در این سوره دارد .

3-        بنظرم ثقل میتواند تمام افعال مثبت و منفی باشد که انسانها در طول زندگی خود انجام دادند و زمین به نوعی آنها را ضبط کرده و حالا خارج کرده است و یا اعمال انسان توسط خود او و اعضا و جوارح او ( دست ، پا و ...) ضبط شده اند و در زمین دفن شده اند و حالا زمین پس از لرزشها آنها را خارج میکند .

4-        آیات 3 و 4 و 5 : انسان در این وضعیت میپرسد چه شده که به او پاسخ داده میشود که زمین به دلیل وحیی که از طرف خدا به او شده ، دارد اخبار را به تحقیق و دقت به جزییات و همانگونه که هست بیان میکند .

5-        آیات 1و 5 : بیان اخبار بدلیل وحی از نزد خداوند است که میتواند همین زمان با دستور خداوند زمین شروع به لرزیدن کند و یا به صورت تکوینی در موقع آفرینش زمین این خصوصیت در او گذاشته شده باشدکه زمانی شروع به لرزش کند و اثقال را بیرون بریزد . که بنظرم با توجه به زلزالها احتمال دوم بیشتر است .

6-        آیه 6 : در این روز مردم بصورت پراکنده خارج میشوند گویا اعمال اینها هم پراکنده و جزء جزء میشود همانطور که در معنی اخبار گفته شده . مردم جزییات اعمال خود را با دقت می بینند .

7-        آیات 7 و8 :  انسان نباید تنها نگرش به کلیت خود داشته باشد بلکه باید حواسمان به جزء جزء رفتار و اعمالمان در مسیر یک هدف کلی باشد .

و من الله التوفیق

۳۰ فروردين ۹۴ ، ۱۸:۰۷ سمیه کجااسلان


سوره مبارکه ماعون:


آیه1:خداوند در این آیه با سوال شروع میکند و ویژگی های تکذیب کنندگان را می پرسد؟اولا تکذیب


کنندگان دین می توانند در حیطه ای پزیرش باشن،در حیطه ای قوانین و در حیطه ای پاداش و جزا..


آیه2.3:بعد در این آیه ها ویژگی های تکزیب کنندگان را  با چند مورد توضیح میدهد،مثلا:یتیم را با

شدت از خودش دفع میکند و او را نقصی که دست خودش نبوده تحقیر میکند.و دیگران را بر غذا

دادن تشویق نمیکند یا تحریک نمی کند.اینجا یک نکته ای ضریف وجود دارد که خداوند نمی گوید ای

بنده ای من حالا که شاید توانشو نداری مسکین را به خانه ات دعوت کنی و ازش پزیرای

کنی،همونیکه واسطه ای خیر بشی ،دیگران را بر این کار تشویق کنی ازت راضی میشوم.


آیه4:در این ایه خداوند یک دفعه موضوع را عواض میکند.آنهایکه مسلمان هستن،نماز میخوانند و

خودشان را تابع دین میدانند را با نماز سهوشون هشدار میدهد."فویل للمصلین"


آیه5،6،7:خداوند نفرین میکند کسانی که در نمازشان دچار سهوند،ریاکاری میکنند و از احسان و

خیر رسانی به دیگران چلوگیری میکنند..


2،3،5،6،7:ویژگی های تکزیب کننده های دین:تحقیر کردن یتیم چه مادی باشد و چه

معنوی،تشویق نکردن دیگران برای طعام به مسکین،انجام دادن کار برای جلب رضایت

دیگران،جلوگیری کردن کارهای خیر دیگران  را به نیازمندان و فکر نکردن ویژگیهای باطن نماز..


3،7: ایه های 3 و 7 تقریبا یک معنا میدهند.پس خداوند روی احسان و خیر رسانی بر دیگران خیلی

اهمیت میدهد.


6:هر کسی هر کاری را انجام دهد باید در ان کار، ظاهر و باطنش یکی باشد وگرنه ظاهرش از

باطنش دور باشد آدم ریاکاری به حساب میاید واین ویژگی هم برای  خود و هم  برای دیگران آسیب

جدی میرساند.


7:در کل در این سوره خداوند ریشه ای همه کارهای بد را نماز سبک شمردن می داند.اگر کسی

نمازش را جدی بگیرد ،در اول وقت با خضوع و خشوع بخواند دچار این مشکلات نمشود اگر هم

بشود زود متوجه میشود.همچنین آیه 4 در وساط سوره قرار دارد.نکته ای جالبی هستش که 3 آیه

ای اول وسه آیه ای دوم را بهم دیگه رابط می دهد.


خداونددر سوره ای آیه 3 میفرماید:کسانیکه(متقین) به جهان غیب ایمان دارند و نماز را بر پا می

دارند،و از انچه روزییشان کردیم انفاق میکنن،اهل تقوا هستن و توسط قران هدایت میشوند.


بسمه تعالی
سوره مبارکه ماعون
آیه1:مکذب دین ویژگی هایی دارد که قابل رویت است.
شنونده یا بیننده باید بااستفاده از حواس ظاهری یا باطنی ببیند.
دیدن شامل هررفتارواعتقادی که در ارتباط با آیه بعد که ویژگی های مکذب را شرح میدهد میشود.
فرد دعوت شده اگر در خود هم ببیند مکذب دین است.
2:کسی که باشدت و بابی احترامی نیازمند رارد میکند.
این شدت شاید غرور را نشان می دهد که مخالف دین است پس مکذب دین است که می راند.
3:حقوق اصلی آنها را هم نمی دهد،حتی به اینکه دیگران هم حقشان را پایمال نکنند بی تفاوت است.
4:نتیجه کذب دین،هلاکت را به دنبال دارد،باشدتی که شامل نماگزارانی میشود که:
5:به نمازهایشان بی توجهند،غافلند
6:نماز برای طاعت پروردگار است برای دیده شدن نزد او اگر کسی برای دیده شدن نزد مردم بخواند مکذب دین است.
کذب دین کرده و دچار این اعمال شده است یا این اعمال راانجام داده و درنتیجه کذب دین کرده است ؟
س.ره مبارکه همزه
آیه1:همزو لمز،گفتار عمل هر حرکت و اشاره ای که از سردلسوزی نباشد بلکه تحقیرو سرزنش باشدمورد لعن خداوند است.چراکه هم ازنظر فردی و
آیه3-2:دنیاطلبی و اندوختنی که فرد را به این توهم میرساند که همیشه ازین قدرت مادی برخوردار است.شمردن و دقت در این امورمادی باعث غفلت از حساب کردن در آخرت میشود.
آیه4:چرا که همان مال اندوخته و حساب شده آتش جان میشود.
آتشی که شدت سوزاندن و سختی آن را فقط خدامیداند.
حقیقت آن همزو لمز آنجا آشکار میشود.نتیجه دردیست که به اجتماع یا آن فرد وارد شده است.
آیات آخر
احاطه آتش همه جانبه است،همانطور که مالش احاطه بران داشت و جز خود و مالش کسی را نمیدید،در نتیجه الان جز آتش چیزی نمیبیند.



 

سوره مبارکه همزه

1-        آیه 1 : نفرین میکند کسانی را که عیبجویی دیگران میکنند . چه خفیف چه شدید . چه در غیبت آنان و چه در حضور و مواجهه با آنان و این پیام این سوره است . خرد میکنی افراد را ، خداوند خردت میکند شدید ، چنانکه از ماهیت انسانی خود خارج میشوی .

2-        آیات 1و 2 و 3 : افراد عیبجو چه خصوصیاتی دارند ؟ اینها کسانی هستند که دارایی اعم از پول ، دام و امکانات رفاهی مختلف را جمع کردند و نه تنها جمع ، بلکه به شمردن آنها نیز مشغول شدند و با دقت و حسابرسی در این امور می پندارند که این امکانات باعث دوام و بقای شخصیت آنان میشود .

3-        آیات 1 و 2و 3 : بنظر میرسد معیار ارزشها ی این گروه بسیار سطحی است و پول و امکانات دنیوی را معیار ارزشمندی و عزت انسانها میدانند و چنان در این امور غرق شده اند (عدده) که دیگر نمیتوانند قضاوت درستی از افراد داشته باشند و از آنان عیبجویی میکنند .

4-        آیه 4 : حالا قضاوت قرآن را در باره اینان ببینید . خرد کننده است . بسیار دردناک است . کلا لینبذن فی الحطمه اینطور نیست . با چند تاکید میفرماید که اینها مثل شی بی ارزشی دور انداخته میشوند . نه تنها دور انداختن بلکه در آتشی انداخته میشوند که از ماهیت مطلوب خود خارج میگردند .

5-        آیات 4 و 5و 6 : حطمه چیست ؟ نارالله است نه نار جهنم . پس قابل مقایسه با آن نیست . آتشی است که شعله ور شده است .

6-        آیات 6و 7و 8 : آتش بحدی شدید است که با شعله ور شدنش بر قلبها تسلط دارد و کاملا بر کل وجود او انطباق دارد . یعنی جایی از وجود این فرد نیست که از این آتش شدید در امان باشد.

7-        آیه 9 :این آتش به شکل ستونهایی است که از هر طرف گسترش دارد .

به یاد این حدیث افتادم که حرمت و آبروی مومن از کعبه بالاتر است .

هو رب العالمین
 سوره مبارکه همزه
 *این سوره بدون هیچ مقدمه ای با "ویل" آغاز شده است که می تواند نشانگر شدت غضب باشد و حتمی بودن عذاب وعده داده شده و از طرفی شنونده را میخکوب کرده تا بقیه شرایط وقوع عذاب را به دقت گوش دهد.
*ویل دعایی برای هلاکت است و این اراده از جانب خدای متعال مطرح می شود و در ادامه سوره چگونگی و دلیل هلاکت این افراد شرح داده می شود.
 *کلمه "کل" در آیه اول تاکیدی است برای اینکه بلا استثنا تمامی افرادی که این ویژگی ها را داشته باشند به این عذاب گرفتار می شوند و قاعده کلی است. چرا که در آیات دیگری که "ویل" استعمال شده است، "کل" را بیان نمیکند، مانند "ویل للمصلین" یا "ویل للمطففین"، پس در آیه اول تاکید دارد که این این عذاب تمامی "همزه لمزه" را در بر می گیرد.
 *همزه و لمزه صیغه مبالغه است و گویا بر این معنی است که فرد مورد مذمت دایما این رفتار را تکرار می کند و به عبارتی این جزوی از عادات و منش او را تشکیل می دهد، پس شاید بی دلیل نباشد که عذاب مربوط نیز دایما با این افراد بوده و به آنها انضمام داشته و بر آنها منطبق است. (انها علیهم موصده)
*همز و لمز هم در غیاب فرد ممکن است اتفاق بیفتد و هم در حضور وی و بنابراین مذمت این سوره بر هرگونه عیب جویی است.
 *در این آیه مطرح نشده که همز و لمز چه کسی با چه خصوصیاتی مذموم است. به عبارتی مختصات فرد همز و لمز شونده اصلا مهم نیست و صرفا نفس همز و لمز مذموم است.
*آیه دوم و سوم ویژگی جداناپذیر همزه لمزه را شرح می دهد (الذی)، یعنی امکان ندارد که کسی همز و لمز کند و این ویژگی ها را نداشته باشد.
*فرد همز و لمز کننده مالی را اندوخته است که محدود است (مالا)، اما به این دلیل که مرتبا آن را می شمارد به نظرش بزرگ و نامحدود می آید و کبر و نخوتش را بیشتر می کند. به عبارتی این فرد با هر دفعه شمردن مال خود برای خود شانیتی بیش از پیش قایل است.حال این مال مطلق دارایی وی است که می تواند ثروت، مقام، زیبایی یا مدرک تحصیلی باشد. پس به نظر منطقی می آید که عذابی که برای وی تصویر شده است همراه با کوچک کردن و بی مقدار کردن او باشد (حطمه).
*این پندار بزرگی، به حدی پیشرفت می کند که موجب می شود فرد احساس خلود کند و وقتی این پندار را داشت به خود اجازه می دهد هرگونه ای که خواست با دیگر خلایق برخورد کند. به عبارتی صرف داشتن امکانات دنیوی فرد را به همز و لمز نمی دهد. فرد باید در درون گمان جاودانگی داشته باشد که به خود این اجازه را بدهد. شاید این حس خلود در گفتار برای ما دور از ذهن باشد اما چگونه ممکن اسن انسان بداند که در این دنیا موقت است و معادی هست و به خود اجازه عیب جویی از دیگر خلایق را بدهد؟
 *در آیه بعد نه تنها پندار وی مبنی بر خلود در این دنیا با این امکانات مالی به قدرت رد می شود، بلکه کیفیت وضعیت رقت بار وی را در آخرت شرح می دهد.
*آیه چهارم چندین تاکید در بر دارد و نشانگر قطعی بودن وعده آن است.
*این فرد در دنیا به علت تمکن دنیوی برای خود شانیت والایی قایل بود که منجر به استکبار و استعلای وی شده بود. لفظ "نبذ" به معنای دور انداختن از روی استغنا است و این صورت اخروی استکبار اوست.
*از طرفی فرد همز و لمز کننده، انسانی را کوچک و بی ارزش می بیند و به خود اجازه تهاجم به وی را داده و وی را نزد دیگران نیز بی ارزش می نمایاند. "نبذ" با توجه به معنی کلمه می تواند صورت اخروی این عمل باشد.
*همز و لمز موجب می شود که صورتی که در نظر مخاطب شکل می گیرد تصویری باشد غیر واقعی از فردی که مورد همز و لمز واقع شده است. چه بسا که اگر مخاطب، این همز و لمز را نمی شنید یا نمی دید به گونه ای دیگر در مورد آن فرد فکر می کرد و اصلا هدف همز و لمز تخریب وجه یا وجوهی از شخصیت دیگران است. پس عذاب اخروی آن "حطمه" است که به اشد ممکن، پاسخ این تخریب است. همزه لمزه چنان تخریب می شود که هیچ کس قادر به شناسایی او و آنچه که بوده، نخواهد بود.
*از طرفی از لفظ "حطمه" می توان نتیجه گرفت که همز و لمز تمامی دارایی معنوی فرد را از بین می برد و هیچ برای وی باقی نمی گذارد.
 *"حطمه" نیز از صیغه مبالغه است و گویی تناسب دارد با این صیغه در "همزه لمزه".
*خداوند با جمله "ما ادریک" گویی قصد انذار حضرت رسول را دارد بر هولناک بودن آنچه توصیف خواهد شد و اگر این توصیفات برای آن حضرت با آن حد از ظرفیت هولناک است، حساب کار ما که معلوم است.
*توصیفات زیادی از عذاب جهنم در قرآن شده است. اما در این سوره آتش، "نار جهنم" نیست. "نار الله" است. منتسب به خداوند متعال است. به عبارتی فرد همز و لمز کننده، برای جبران عملش با قربانی اش رو به رو نیست، طرف حساب وی خدای متعال است. "الناس عیال الله". اتفاقا فرد همزه لمزه، به این علت که شان خود را بالاتر می دید و گمان می کرد که افراد زیردست توانایی جبران و دادخواهی ندارند به خود این اجازه را داده بود. غافل از اینکه این جبران مستقیما و بدون واسطه توسط خدای متعال صورت می گیرد.
*فرد توصیف شده، هرآنگاه که می شود جو اندکی نسبت به فرد همز و لمز شده تلطیف شود و مخاطب اندکی منصفانه تر به وی بینگرد با حرفی یا اشاره ای دوباره آتش را شعله ور میکند و لذا نارالله نیز "موقده" است.
*دل آدمی جایگاه تمامی حب و بغض انسان و توشه معنوی اوست و عذاب ذکر شده بر این دل طلوع می کند، یعنی محیط است، استعلا دارد.
*هیچ گریزی و هیچ جدایی از این نارالله وجود ندارد. بر همه جز به جز این فرد منطبق است (موصده). پس شاید بتوان نتیجه گرفت که با همز و لمز تمامی توشه معنوی خود را به آتش می کشیم و هیچ جزیی از عذاب مصون نمی میاند.
*وجود عمد ممدده، امکان هر گونه رهایی را نفی می کند و به عبارتی فرد را از تمامی اطراف خود ایزوله می کند. این دقیقا کاری است که فرد با همز و لمز انجام می دهد. با تخریب شخصیت کسی در دید دیگران، امکان هرگونه ارتباط سازنده را در آن محیط از وی سلب می کند و فرصت های وی را برای رشد در آن جمع از بین می برد.
*در این آیات توصیف عذاب به شدید ترین لحن ممکن انجام می شود و امکان هرگونه برداشت رحمت خفی را سلب می کند. نه به افراد مورد عذاب خطابی می شود، نه امری می شود، نه خزنه عذاب با آنها سخن می گویند، نه احوال آنها در حین عذاب توصیف می شود و نه پاسخی به آنها داده می شود. و این به گمانم معنی واقعی "نبذ" است که دور انداختن همراه با استغنای از آن باشد. یعنی برایت حتی ذره ای مهم نباشد که چه بلایی سرش آمد!!!و این سخت ترین وجه این عذاب است. 
خدا نکند که خداوند دورمان بیاندازد...
هو الحی القیوم
 سوره مبارکه ماعون
*سوره مبارکه می خواهد توجه مخاطب را با طرح سوال به محتوای سوره جلب کند.
*این سوره معیار های شناخت فرد تکذیب کننده دین را بیان می دارد.
*معیارهایی که در این سوره مطرح شده معادل تکذیب دین است.
 *دع یتیم از افعال دایمی فرد توصیف شده است (یدع) و به موازات آن معادل تکذیب دایمی (یکذب) است.
*یتیم از مربی و حامی خود دور افتاده است و به همین دلیل مکذب اجازه دع او را به خود می دهد.
*معیار کرامت و شان در "دین" تقوی و دین داریست. کسی که به علت بی سرپرست بودن فردی، اجازه بی احترامی به وی را به خود می دهد، خط کش هایش با دین متفاوت است. لذا این فرد حقیقتا مکذب دین است.
*دع یتیم در این آیه مذمت شده است و نه عدم دستگیری از یتیم. نه اینکه یتیم نیازی به دستگیری نداشته باشد، اما حداقل مطرح شده برای تصدیق دین عدم دع یتیم است. به عبارتی ممکن است صرفا رعایت شان انسانی و دینی یتیم وی را به سوی کمال سوق دهد. *مسکین، زمینگیر است و کوچک ترین انرژی برای برخاستن و شروع کاری را ندارد، به عبارتی مسکین یک مرحله از یتیم نیازمندتر است. اول نیازمند طعامی برای کسب انرژی است و سپس مربی و راهنما میخواهد.
*مسکین توانایی هیچ گونه دفاعی از حقوق خود را ندارد و قدرت اظهار توانایی ها و دانایی های خود را ندارد. لذا در ظاهر کوچکترن شانی ندارد. پس برای یک فرد دنیا زده و کسی که به معیارهای دینی برای شانیت انسانها اعتقادی ندارد، حتی نزدیک شدن به مسکین برای کمک به وی دون شان است. حال اینفرد نه تنهاخود به مسکین برای برخاستن کمک نمی کند که دیگری را نیز ترغیب نمی کند. *از آیه سوم می فهمیم که نه تنها نفس کمک به مسکین که ترغیب دیگران و سر شوق آوردن آنها و تعظیم این عمل و ترمیم شان مسکین در نگاه دیگراگ نیز از مصادیق تصدیق دین است.
*"یحض" به ترغیب اشاره دارد و سر شوق آوردن. فردی که انفاق می کند اگر با تشویقی سر شوق بیاید، برایش مهم می شود که مسکین نیز از با اشتیاق طعام وی را بخورد و لذا ذایقه وی را لحاظ می کند. اگر این انفاق از سر اکراه باشد کمکی بدون توجه به خواست واقعی مسکین به وی می شود که چندان تاثیری در برخاستن وی ندارد.
*ویل دعایی برای هلاکت کسی است و اگر این خواست از سوی خداوند مطرح باشد، وقوعش حتمی است.
 *"ویل للمصلین" حیرتی عظیم پدید می آورد که انسان را برای شنیدن بقیه خصوصیات آماده می کند.
*مصلین توصیف شده با توجه به معنی کلمه سهو، با وجود قصد برای ادای صلاه ولی کوتاهی می کنند، و با توجه به آیه بعد به نظر می رسد نیت این گروه از ابتدا خالص نبوده است (یرآون).
*صلاه با توجه به معنی کلمه ثنای جمیل مطلق است و لازمه آن این است که انسان خط کش های درست دینی داشته باشد که بتواند به درستی حمد و ثنای خداوند بگوید. کسی که معیارهای دیگری ب ای ارزش قایل باشد نمیتواند آنور که سزاوار است ثنا گوید و سهو می کند. همین فرد با معیارهای نادرستش، یتیم و مسکین را هم بدون شان تصور می کند.
 *فرد ریاکار از درون ارزشی ندارد، از درون تهی است و لذا برای کسب عزت دست به دامن "رویت" دیگران می شود. دست به عمل خیری می زند اما نه قربه الی الله، که برای "رویت" دیگران. حال این سوره معیارهای شخصیتی واقعی وی را شرح می دهد که اگر او را دیدی (ا رایت) او را به درستی بشناسی و از این رویت نه تنها نفعی نصیبش نشود که رسوا شود.
*صلاه همه چیزش دیده شدن توسط خداوند ات و همه اشتیاق به همین است، حال کسی که این غایت اعلی را به رویت توسط خلق خدا ترجیح می دهد، حقیقتا مکذب دین و اصل توحید آن است.
 *ماعون اعتدال است، لوازم زندگی است، ما یحتاج رشد است... ماعون نیاز من و تو برای رشد است... ماعون نیاز من یتیم به ولی است...نیاز مسکین به مطعم است...نکند خودم از مکذبینی باشم که ماعونم را منع می کنم... 
اللهم عجل لولیک الفرج
سوره ماعون:
1.کسی که یتیم را با شدت می راند و بر دادن طعام به مسکین تشویق نمیکند، تکذیب دین کرده است.
2. طعام المسکین می تواند منظور معنای متداول نباشد، بلکه منظور دادن رزق همراه با شوق به مسکین معنوی باشد.
3.در مورد یتیم هم میتواند معنای معنوی مد نظر باشد، یعنی کسی که در مسائل معنوی در ضعف قرار گرفته است را نباید از خود راند، یا خود را از او برتر شمرد.
4. از آیه 4 به بعد هم مصادیقی از تکذیب دین در نمازگزاران ذکر میشود: اول، نمازگزارانی که در نمازشان دچار غفلت اند. و دوم، نمازگرانی که ریا می کنند و از دادن حداقل ها(به مسکین) هم دریغ میکنند.[ چون دوبار الذین را ذکر کرده، به دو گروه تقسیم کردم]
5. اینکه سوره با یک استفهام شروع می شود، می تواند به معنای این باشد که انسان اگر خود دقت کند می فهمد که چه کسی دین را تکذیب میکند، یعنی انسان فطرتا جواب سوال را می داند.
6. آیه 4،5 با اسم فاعل آمده. نه فعل، می تواند این معنا،را بدهد که مکذب دین در واقع کسی است که سهو در نماز برای او نهادینه شده، یعنی صفت او شده است، نه اینکه گاهگاهی باشد.
7. طبق آیه 2،3 یتیم بیشتر به حمایت عاطفی نیاز دارد، و مسکین به اطعام شدن.
۲۷ فروردين ۹۴ ، ۲۱:۲۹ فاطمه محمدهاشم

سوره ی مبارکه ی همزه

1.      هر نوعی از همز و لمز ناپسند و مستحق عذاب شدید است؛فارغ از میزان فاصله ی مادی و معنوی همزشونده و همز کننده.

2.      همز کننده به حساب خودش حسابگر است؛ نقشی برای خواست خدا قایل نیست؛دنیا محدود به حساب ها و روابط توهمی اوست.فردی خارج از این دایره ی کوچک مستحق همز خواهد بود.

3.      همز و لمز به منزله ی بی ارزش ساختن،خرد کردن،آسیب زدن به قلب فرد مقابل است.

4.      خداوند فرد همز کننده را با صورت عمل خودش عذاب می کند:او را دور می اندازد،خرد میکند و به آتشی دچار میکند که به قلبش زبانه می کشد.

5.      نار الله :میزان تنفر خدا از همز کننده

6.      همز کننده خود را دچار عذابی کرده که هیچ راه گریزی از آن نیست؛موصده،فی عمد ممدده

 

سوره ی مبارکه ی ماعون

1.      دین شامل برنامه های فردی و اجتماعی است.

2.      دین برای برخورد با یتیم ومسکین برنامه دارد.

3.      یکی از ویژگیهای تکذیب کننده ی دین در حوزه ی برخورد با یتیم است.

4.      برخورد با یتیم در دو سطح:سعی انفرادی در برآوردن نیار های معنوی و مادی –تشویق دیگران

5.      دلیل بی توجهی مکذب دین به یتیم شانی است که برای خودش متصور است؛شانی که با ریا پایه ریزی شده و  با برقراری رابطه با یتیم ومسکین فرو می ریزد.

6.      حد اقل حق یتیم بر سایرین فراهم آوری اولیه های حرکت در مسیر تکامل است.

7.      اهل ریا برای خدا کاری نمیکنند؛پس سهو در نماز اصلا بعید نخواهد بود.

 

1-           

سوره مبارکه ماعون

1-        آیه 1 : سوره با سئوال شروع میشود که توجه شنونده به این مطلب جلب شود . آیا کسی که حق و دین را که هم میتواند انقیاد و تسلیم در برابر اوامر و نواهی الهی باشد و هم روز قیامت را تکذیب میکند دیده ای ؟ مسلم که دیده ای . اما تاکنون با بصیرت و دقت تمام فکر کرده ای که این افراد مکذب دین چه خصوصیاتی دارند ؟

2-        آیات 1 و 2 و 3 : برایم خیلی جالب است  که دو خصوصیتی را ذکر میکند که از رفتارهای اجتماعی انسان است نه فردی . اینها بحدی دچار قساوت قلب هستند که یتیم را بشدت و قهر از خود میرانند و ترغیب و تشویق به طعام مسکین ندارند . یعنی حساسیت خود را نسبت به پایین ترین طبقه اقتصادی و اجتماعی از دست داده اند . افعال مضارع بیان شده اند یعنی این خصوصیتشان دائمی است .

3-        آیه 3 : مسکین کسی است که سکونت دارد . به زمین افتاده است . حتی وضعیت بدتر از یتیم دارد . طعام برای مسکین نه اطعام . فرق ایندو در اینست که طعام حق مسکین است در حالیکه در اطعام ، تو از حق خود به او میدهی . در ضمن باید طعامی باشد که با اشتها و ذائقه او هماهنگ باشد نه به صرف خواسته خودت .

4-        آیه 3 : لا یحض : ترغیب و تشویق دیگران وقتی موثر است که در ابتدا خود انسان معتقد به آن باشد و این تشویق به امری است که در نگاه اول آنرا دون شان و مقام خود میدانند . به عبارتی فرد برای مسکین شانی قائل نیست که نسبت به طعام او حساسیت نشان دهد و این نهایت بیرحمی است .

5-        آیات 1 و 4 : چه ارتباطی میان تکذیب دین و مصلین میتواند باشد در حالیکه مصلین ظاهرا تکذیب دین ندارند ؟ آیات بعدی مطلب را باز میکند .

6-        آیات 4 و 5 : این مصلین که در این سوره از آنها یاد میشود عبادت کنندگانی هستند که با اینکه در ابتدا قصد و اراده انجام عبادت را داشتند اما از آن غفلت کردند و مغز و روح عبادت را درک نکردند . چون اگر ستایش و نماز را وسیله ای برای ابراز بندگی و خشوع و خضوع نسبت به پرودگار میدانستند  امکان نداشت  دچار قساوت قلبی شوند که یتیم را با قهر از خود برانند .

7-        آیات 4 و 6 : از دیگر خصوصیت این مصلین اینست که نماز را برای ریا و اینکه دیگران بدانند که او اینگونه است انجام میدهند چون با این عمل برای خود شانی و مقامی و نفعی کسب میکنند و چون با این اعمال خود را دارای شان می بینند مسکین و یتیم را بدون ارزش میدانند . معیار شانیت داشتن برای اینان تغییر کرده است .

8-        آیات 4 و 7 : خصوصیت دیگر این مصلین ، امتناع از بخشیدن ماعون و حداقل هاست . در حالیکه توانایی بخشیدن آنرا دارند . و یا در مواردی که این بخشش توسط بقیه جریان دارد باعث اخلال در این کار میشوند . چون ارزشی برای طبقه پایین قائل نیستند .

خداوند همه ما را به راه راست هدایت کند .

۲۶ فروردين ۹۴ ، ۲۰:۱۶ فائزه محمدهاشم
سوره مبارکه ماعون
1-در آیه اول خداوند با مطرح کردن یک سوال توجه را جلب کرده و در ادامه آیات خود در مقام جواب به این سوال بر می آید. با مطرح کردن سوال انسان را به فکر و توجه وادار می کند. به نظر یک جور تذکر می آید یعنی حواست رو جمع کن اگر خصوصیات آیات بعدی رو داری تکذیب کننده دین هستی
2-کسی که یتیم را براند تکذیب کننده دین است. دقت در معنای یدع خالی از لطف نیست؛ معنای این کلمه دفع شدید بدون مدارا کردن است به نظر می آمد که انگار خداوند می خواسته این مسئله را بیان کند که یتیم بودن کسی دست خود او نبوده که به واسطه این خصوصیتش مستحق دفع باشد. (منظورم اینه که یتیم بودن جز تقدیر کسی است که یتیم است دست خودش نیست بنابراین کسی که به دلیل یتیم بودن کسی رو دفع کنه انگار مقدرات الهی رو زیر سوال برده و دین رو تکذیب کرده است)
3-در آیه سوم تحریک و تشویق اطعام یک مسکین به عنوان خصوصیتی بیان شده است که هرکس آن را انجام ندهددین را تکذیب کرده است. توجه به این مسئله مهم است که منظور این آیه اینه که نه تنها باید اطعام کنه بلکه باید تشویق و تحریک هم بکنه 
4-از آیه چهارم به بعد یه موضوع جدید مطرح شده بازهم نحوه مطرح کردن جلب توجه کننده است
وای بر نمازگزاران جلب توجه کننده بودنش از آن باب است چون نمازگزار در ظاهر چیز بدی نیست عجیب هست که اینگونه مطرح شده بنابراین نظر انسان رو جلب می کنه
5-چون ویل بر سر نمازگزار آمده به نظر بدتر از کسانی است که در آیات قبل آنهارا توصیف کرده اند
6-آیه های بعدی در رابطه با نمازگزارانی مطرح شده که مورد تأیید خداوند نیستند همانهایی که در نمازشان دچار سهوند بنابراین به نظر حداقل کاری که یه نمازگزار باید انجام بده عدم غفلت از نماز است. با دقت در کلمه سهو در میابیم کسانی که قصد و اراده انجام کاری را دارند ولی از آن غفلت می ورزند، یعنی نمازگزارانی که قصد خواندن نماز را دارند ولی از آن غافل هستند
7-در آیه شش مطرح می شود همانهایی که ریاکاری می کنند؛ امگار منظور از این آیه آن است که کسانی که به واسطه نمازشان ریا می کنند یعنی نمازشان مایه ریاکاری هست و نه یک نماز واقعی
8-در آیه هفت دقت به کلمه ماعون می تواند کمک کننده باشد ماعون اعتدال در امور است... ممانعت کنندگان از یک کار خوب که در عرف و جامعه کار خوب محسوب می شود
معنای کلی سوره: چون دین امرکننده به کمک به یتیم، طعام دادن به مسکین و انجام عمل به خیر است هرکس به این امور نپردازد و مانع آن باشد دین را تکذیب کرده است... 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی